ریشه ی انکار قیامت توسط انسان ها
وچکی از جهان قرار گرفته ای و همه علم و اطلاعات و معلوماتت از جهان نسبت به آنچه که در جهان هست یک قطره هم در مقابل اقیانوس نیست و اصلا قابل مقایسه نیست؛ خدای جهان که خالق جهان است خبر داده که رستاخیزی هست، دیگر جای این مطلب نیست که یک کسی بیاید بگوید که آیا این کار شدنی است یا نشدنی؟
آخر تو شدنی و نشدنی را با مقیاس قدرت و توانایی و علم خودت می گویی. تو حساب کن که این امر با مقیاس (قدرت و علم خدا شدنی است یا نه ) اگر – فرض کنید - پیامبر اکرم به عنوان یک بشر می گفت که من در ده سال دیگر می خواهم مرده زنده کنم و تو می گفتی که من نمی پذیرم (یک بشر را در مقابل خودت می دیدی) مانعی نداشت. یک بشر از آن جهت که بشر است می تواند توانایی بشر را مقیاس قرار بدهد. ولی وقتی پیغمبر می آید از خدا و از قدرت لایزال الهی خبر می دهد، دیگر برای انسان جای این جور حرفها نیست. پس مسئله چیز دیگر است و آن این است: انسان گاهی یک نظریه را قبول می کند و یا رد می کند نه به دلیل منطقی بودن یا منطقی نبودن آن؛ اگر نظریه ای را قبول نمی کند نه به دلیل منطقی بودنش است و اگر مخالفت می کند نه به دلیل منطقی نبودنش است. صورتا شکل منطقی به قضیه می دهد، اما اگر باطنش را خوب بشکافید می بینید که به نوعی می خواهد خودش و عمل خودش را توجیه کند، لذا این را به صورت این اصل و این عقیده ذکر می کند. و این چه مسئله مهمی است! می بینید یک کسی می گوید به عقیده من جامعه باید چنین باشد. شروع می کند به استدلال کردن. به عقیده من باید چنین باشد.
حالا صورت قضیه این است که دارد استدلال می کند و دلیل منطقی می آورد ولی اگر باطنش را بشکافی، آنجا که می گوید باید چنین باشد، می بینی خودش یک جوری هست که برای اینکه خودش را توجیه کرده باشد این سخن را می گوید؛ یعنی او به یک شکل ساخته شده، به یک شکل هست، به یک شکل عمل می کند، بعد می خواهد وضع خودش را توجیه کند، می آید می گوید که باید چنین باشد.
یک وقت در کتابهای کسروی (علیه ما علیه) خواندم، مطلب خوبی نوشته بود. او یک مجله به نام «پیمان» و یک روزنامه به نام «پرچم» منتشر می کرد که من کم خوانده بودم یعنی آن زمانها به دستم نرسید، بعدها که به دستم رسید بعضی از آنها را خواندم. یک جا شکایت و گله کرده بود از افرادی که توقعاتی از ما دارند، مقالاتی می آورند و وقتی که ما درج نمی کنیم ناراحت می شوند. ما یک روش مخصوص به خودمان داریم و اگر یک مقاله متناسب با هدفمان باشد چاپ می کنیم، اگر نباشد نه. بعد نوشته بود آخر حرفهای مردم هم که چندان روی اصول نیست. آنگاه این قصه را نوشته بود که یک وقت یک آقایی آمد، دیدیم یک مقاله بلندبالایی نوشته راجع به زن و حقوق زن که اصلا در طول تاریخ درباره این جنس ظلم شده است. مگر چه تفاوتی میان زن و مرد است؟ حجاب یعنی چه؟ و … در «قانون زوجیت» اینها اساسا باید اصلاح بشود. زن چنین است، زن چنان است. در فضائل زن یک مقاله بسیار مفصل و بلندبالایی نوشته بود و این را آورده بود که ما چاپ کنیم. ما نگاه کردیم و دیدیم به هر حال این به درد مجله نمی خورد، چاپ نکردیم.
دو سه ماه گذشت، باز دیدیم همان آدم آمد و مقاله ای آورد. نگاه کردیم دیدیم تمامش در بدی زن است که این موجود چنین است، هرچه خیانت در عالم است ناشی از اوست، هرچه جنایت در عالم هست دست زن در کار است و … با خود گفتیم این که سه ماه پیش چنان مقاله ای نوشته بود حالا چرا چنین مقاله ای نوشته؟ درباره اش تحقیق کردیم، دیدیم در آن وقت هنوز زن نگرفته بود، عاشق یک زن شده بود، چون خودش عاشق یک زن شده بود این برایش یک فلسفه شده بود که زن چنین و چنان است. رفته بود زنی گرفته بود، بعد اختلاف پیدا کرده بود، آن زن هم این را خوب اذیت کرده بود، حالا که خوب اذیت شده بود یک فلسفه دوم برای خودش پیدا کرده بود. حال این گونه است که خیلی ها فلسفه ها را از وضع خودشان می سازند نه اینکه فلسفه ای را اول قبول کرده اند بعد وضع خودشان را با آن فلسفه تطبیق می دهند؛ فلسفه ها را برای توجیه وضع خودشان می سازند.
قرآن می گوید بگذار ما ته دل اینها را بگوییم، چرا سرش را فیلسوفانه تکان می دهد و می گوید مگر قیامت شدنی است؟ مگر این استخوانها را می شود جمع کرد؟ قصه چیز دیگر است: «بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ بلکه انسان می خواهد در آینده ی خود بزهکاری کند» (قیامت/5). دلش می خواهد آزاد باشد، دلش می خواهد قیامت دروغ باشد تا هرچه دلش می خواهد آزاد باشد، دلش می خواهد قیامت دروغ باشد تا هر چه دلش می خواهد شلنگ بیندازد، حالا به صورت یک فلسفه ذکر می کند که مگر می شود؟ ته دلت را بگو. بگو اگر قیامت باشد که من نمی توانم هر کاری دلم می خواهد بکنم، حقی هست، حسابی هست، رسیدگی هست. دلم نمی خواهد حقی و حسابی و رسیدگی ای باشد و به تمام جزئیات اعمال انسان برسند. برای اینکه دلش می خواهد حساب و کتابی در عالم نباشد شکل فیلسوفانه به قضیه می دهد: من می گویم منطقا نمی شود چنین چیزی باشد. (بل یرید الانسان لیفجر امامه) بلکه مطلب این است که انسان می خواهد (می گویند اینجا تقدیری هست) قیامتی نباشد؛ دلش می خواهد قیامت نباشد نه عقلش حکم می کند که قیامت نیست، چرا؟
برای اینکه در آینده اش (امام یعنی پیش رو، جلو)، در این عمری که باقی مانده یک شکمی از عزا دربیاورد، فجور کند در آینده ای که در جلو دارد؛ چون همین قدر که فکر قیامت مطرح شد معنایش این است که دو راه در پیش روی من هست: راه حق، درستی، راستی، سایر صفات حسنه و صفات جمیله؛ و راه خیانت و جنایت. از این راه اگر بروم خیر و پاداش است، از آن راه اگر بروم مجازات است. خلاصه حساب و کتاب هست. آدمی که دلش نمی خواهد حساب و کتاب باشد این حرف را می زند[1].
توصیههایپزشکیامامرضا(ع)برایدیماه
مطابق گاهشماری رومی کانون اول تقریبا مصادف با دی ماه شمسی است که امام رضا(ع) بر اساس این تقویم سفارشهایی را برای تعذیه صحیح مخصوص هر ماه متذکر شده اند.
در این باره امام رضا(ع) در رساله ذهبیه بر خلاف شیوه رایج که پرداختن به خصوصیات هر فصل است به خصوصیات هر ماه و تدبیر هر یک از ماهها می پردازند و بعد از آن بحث نوشیدنی مخصوص را پیش می کشند و روش تهیه آن را توضیح می دهند و خواص آن را می شمارند که ما در یادداشتی جداگانه آن را آوردیم.
امام رضا(ع) در توصیه های پزشکی خود در مورد راههای حفظ سلامتی در ماه اول زمستان می فرمایند:
کانون الأول: واحد ثلاثون یوماً تقوی فیه العواصف و یشتد فیه البرد، و ینفع فیه کل ما ذکر فی (تشرین الثانی) و یحذر فیه من أکل الطعام البارد، ویتقی فیه الحجامة و الفصد و یستعمل فیه الأغذیة الحارة بالقوة و الفعل .
از این رو مطابق این سفارشات باید از طعام با طبیعت سرد پرهیز کرده، غذاهای با طبیعت و درجه حرارت گرم مصرف نماییم، از حجامت و فصد اجتناب کنیم، آب در شب نخوریم، جرعهای آب گرم هر روز اول صبح بنوشیم و خوردن از سبزی (بقول)، کرفس، نعناع و تره تیزک(شاهی) هم پرهیز کنیم. (1)
مطابق آموز های امام رضا (ع) به لحاظ فصول سال بهترین اوقات حجامت بجز حزیران، زمانی است که هوا معتدل باشد، یعنی در چهل روز نخست بهار و چهل روز آغاز پاییز و در فصل زمستان (خصوصاً دی ماه) و فصل تابستان (بجز 14 حزیران که ذکر شد) حجامت اثر اندکی خواهد داشت.
با شروع فصل زمستان سرماخوردگی و زکام به اوج می رسد.
امام رضا(ع) برای پیشگیری از این بیماری در فصل زمستان می فرمایند:
مَن أرادَ دَفَعَ الزُّکامِ فِی الشِّتاءِ أجمَعَ ، فَلیَأکُل کُلَّ یَومٍ ثَلاثَ لُقَمِ شَهدٍ ؛
هر کس مىخواهد در همه زمستان از زکام ایمن بماند ، هر روز ، سه لقمه عسل با موم آن بخورد.(2)
یکی از مواد غذایی مناسب برای این ماه گردو است.
امام رضا (ع) فرمودند:
خوردن گردو در تابستان سبب گرمی و حرارت جسم می شود و موجب پیدایش کورک و دمل و جوشهای چرکین در بدن می گردد اما مصرف آن در زمستان کلیه ها را گرم نگه می دارد و سردی و برودت را از بدن دفع می کند.
امام رضا (ع) همچنین در توصیه ای دیگر می فرمایند:
در فصل زمستان غفلتا از اطاق گرم به هوای سرد و آزاد قدم نگذارید و برای رهایی از مشکلات سرماخوردگی در ماههای سرد فرمودند:
گل نرگس ببویید، بوییدن این گل را به طور دائم انجام دهید تا از شرّ سرما خوردگی در امان بمانید.
همچنین استشمام سیاه دانه آدمی را از سرما خوردگی ایمن می دارد .(3)
مطابق آموزه های امام رضا (ع) در فصل زمستان استحمام در هر بامداد خوب است و مصرف ماهی تازه و شیر و ورزش توصیه شده و برای رهایی از سردرد فرمودند :
خوردن ماهی تازه را فراموش نکنید هرکس از درد شقیقه و شکم درد می ترسد نباید در زمستان و تابستان خوردن ماهی تازه را به تاخیر اندازد.(4)
منابع:
1. الطریق الى خراسان ، کمال السید ،ج1 ، ص391
2. بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 324
3. طبّ الإمام الرضا علیهالسلام، صفحه 37 وص 38
4. بحار الأنوار، جلد 62 ، صفحه 324
زیارتاربعین